جمعه 18 مرداد 1392برچسب:, |

واستون ترکونمدم بهترین تیکه ها رو قیژوندم(انحصاری خودم :جموندم) اگه دیگه با این ا  و اون اموزش مخزنی تحت لیسانسم ک تو قسمت اموزش هست نتونین کاری کنیین خیلی چپولین (اصطلاح کاویان (دوست جونم) ک ب من می ندازه ((همون شیربلال خودمونه)))   اگه نتونستین دگ ای ام سولی    ببخشید فارسیش یادم رفت

حالا برین اگه کاری داشتین تماس نگیرین چون ما هنوز قرن بوقی تشریف داریم گوشی موشی ن ریم اون هایی هم ک 2 مشهد سیتی ان میتونن شبای تورزدی بیان ملت روب روی کتابخانه چون ما کلا کارمون فرنگیه (ببخشید منظورم فرهنگی بود البته زیاد فرقیم نمی فوکوله اووو اووم) بله می فرمودم همونجا بیِن مو کارتانِ را مِندازوم اا ا اااا ااا ه م  ای بابا این قسمت لنگیجولش کجاس تسسس چه قاتی کرررر (erore ....)   رررد  این قد ک امار بازدید بالا رفته هاا تو ی سال هیجده هزارو شیش سدتا ی دارم می هنگونم دگ.. 

 خوب چیزتون درد نیارم برین خودتون بخونید حالشو بردید یردید نبردید نبردید به قل شاعر جانباز ک هر چه بردی تبر به ریشه خورده است غم مخور کبوتربا کبوتر باز اید به تهرون یار مرا راهی کن به سوی تو وای دلم تنگه دلم تو رو می خواد حالا این وری اون وری واسم رد میشه از روزی ک با تو شروع کردم سر بحث و حرفی ندارم با تو بیا پیشم نباشی دیوونه میشم های های های لای لالایی بخواب گل پشمک بگو کجایی امارتو دارم 2 سوته تو مال منی من ماله تو رسیدیم به دفتر امد پایان ححکایت همچنان است باقی....

ت یــــــــــــــــــــــ ک ک ه

داره آروم راه میره:مگه اینجا لاس وگاسه که اینجور راه میری؟
هر کی از زیر ما بلند شده راضی بوده
دختری ناز ایستاده بگو ترکیه مانکن کم داره ها!
مانتو قهوه ای:کی اینجوری بهت گند زده
مانتو کوتاه:پارچه کم آوردی برا مانتوت؟
خانوم هواکشتون بازه
هنوز فصله هلو نشده
اِ مهد كودك تعطيل شد شما اومدین بیرون
نازتو بخورم ..شب شام نخورم
خانوم شماره بدم پاره میکنی؟
این روزها همه به من شماره می دهند شما چطور ؟
دهات چه خبر؟
فدات و بخورم
قربونت بچسبم
فدات بگردم
خودت مگه خواهر مادر نیستی؟
خانوم جیگرتو واسم بلوتوث میکنی؟
جیگرتو یواشکی بخورم
ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختره آیندهء من هستین
هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم
از دختری که بدت اومده: انشاالله مثل زهره سی دیت بیاد بیرون
میتونم شماره کفشت رو بردارم یه زنگ بزنم
دختری مامانی تو ماشین نشسته:خانم برسونمت
داره تنهایی میاد:تنهایی میری گم نشی
بده لبو در راه خدا
ببخشید خیابون شهید فدات شم کدومه؟
مانتو سفید وشلوار لی:خان دکتر زن پسرم میشی؟
دندون ارتدنسی:سیستم بستی به دندونات یا خانوم لوله کشی کردی دندوناتو؟
شماره نمیگیره:همین کارا رو میکنید ترشیده میشید دیگه
بگو خانم پا میدی واسه رزمنده میخوام
خانوم یه بوس میدی؟واسه مریض میخوام
چندتا میان سمتتون:بچه ها گم شدید؟مامانتون کجاست؟
با ناز و اشوه راه میره:آهان سازی مانکن پروداکشن
دوتا زوج با هم میان:ایشالله به پای هم جوراب بپوشونید
در برخورد با چند تا دختر خوشگل:مامانم اینا،میخوام از اینا
بگو خانوم ببینم تورو،اگه روشو کرد سمتت بگو دیدمت برو یا زشتی برو
چشم آبی:میشه جورابمو تو چشات آب بکشم
بگو خانوم همسایمون میشی؟
عینک دودی:آفتاب بدم عینکتو میدی
سه تا عینک دودی زدن:بگو سه تفنگدار یا سه کله پوک
قدبلند:یک سانت دیگه قد بکشی میرسی به آسمون
لاغر:خب یه کم گوشت بخور
کتاب یا چیز دیگری زیر بغل داره:بگو کاش من جای کتابت بودم
با دوستت داری میری از اون ور دوتا دختر میان:بگو خانم دو به دو شرتامون عوض
گل دستشه:تو خودت گلی،چرا گل گرفتی گلم
به دختره میگی شماره میدی اگه گفت نه بگو پس بیا این گوشی رو بگیر خودم بهت زنگ میزنم
خوشکل درخت نارگیل
با دوستت میری و دختری چاق میاد به دوستت بگو الان میترکه من میترسم
با دوستت میری و دختری چاق میاد به دوستت بگو الان میترکه من میترسم
دختر لاغر:یه آجر بنداز جیبت باد نبرتت
قیافش گرفته:چرا گریه میکنی گریه نکن
تو دستش خرید داره:میخوای به پسر خاله ی دوست بابام بگم بیاد کمکت
خانوم ببخشید بند جورابتون بازه
اتل متل توتوله،وسطی اسمش بتوله
خودشو هی میگیره بگو خودتو زیاد نگیر اشغاله
دختر مو فرفری:ببئی چطوری؟
چادری:به به !دخترهای عشقی زیر چادر مشکی
چادری:با دوستش داره میاد بگو من چادری بیشتر دوست دارم
چادری:بگو دیگه چادر مد نیس خیمه مد شده
دختران از بهر عفت میکنند چادر بسر/شماره را از زیر چادر میدهند دست پسر
مگه خیار دیدی که اینقد نمک می پاشی نمکدون ؟
میری بیرون بگو بعدی بیاد تو
ریدم تو اون کلاهی که میخوای سر من بزاری
به دختر چاقا که میرسیم میگیم علی برو کنار قلتک شهرداری اومد
اگه خدایی نکرده جایی کم آوردید آهی بکشید و بگید"هی هی هی شیر که پیر میشه کلاغا هم بهش رحم نمیکنن

درصورت مواجهه شدن با یه مامان که داره با دختره نازش راه می ره_چه مامان مامانی داره؟؟؟؟؟یا خانوم دخترتون قصد ازدواج نداره!!!!!!!!!
در صورت مواجهه شدن با جمع دخترا که یه جا جمع شدن_بلند بگید--->کییییییییییییه؟؟؟؟؟

در صورت مواجهه شدن با دختری که واغعن مامان شده البته کاربردش فقط تو روزه_چه خوشگل شدی امشب.

در صورت مواجه شدن با یه خنوم که قرمز پوشیده_خانوم قرمزته!!!!!!
آخرشم این چیزا رو با صدای بلند بگید
هی لوله گاز!!!!
یا ضامن چاقو!!!!

دوست داشتی یه دست و یه پا نداشتی پشت موی منو داشتی؟

تکی به خدا—– (کمی مکث که طرففکر کنه واقعا کسیه)—– جفت بودی میبستمت به گاری.

میخای دست پیشو بگیری که بعدش پای پیشو بگیری؟

میگن سر بیگناه بالای دار میره پائین نمی یاد

 خیلی گستاخ شدی (بسیار کارسازه)

 گوشی رو بردار سرورت پشت خطه

یکی تیکه انداخته نمیدونی چی بش بگی
بابا تیکه موش بخورتت

برو هر وقت قهوه ای مد شد بیا

موقعیت » می خوای یک کاری رو انجام بدی دوستت هی دستور میده که اینکارو بکن !!!
جواب : بزار ما برینیم بعد تو بگو کج ریدی
تو دیگه حرف نزن بزغاله ی نو پا

یه چیزی پیدا می شه یکی میگه ماله منه
مال تو پای درخته : جواب

یکی که خیلی داره حرف میزنه بپرسین کلاس چندی عمو جون؟

وقتی یکی از خودش تعریف می کنه بهش بگید:
آفرین، ۱۰۰ امتیاز
((در مواقع خاص می تونید بگید : رفتی مرحله بعد ، سیو کن))

موقعیت : دوستتون داره بهتون میخنده
شما سریعا بهش بگین نخند که کرم دندونات سرما میخورن

اگه یکی بهتون گفت چه خبر ؟ درجوابش می گین ۱-برف اومده تاکمر ۲- بگین دسته تبر

اگه یه دختر بقل تلفن عمومی منتظر بود میتونید بگید . کارت میخوری یا سکه؟

اگه یکی یه حرف چرتی زد میتونید بگید .موش بخورت اون هم موش کور که نفهمه چه ککه ای میخوره.


متلک بسیجیا:

  روزه هاتو بگیرم جیگر

  وقت بده واست دعا کنیم

  خدا توفیق بده مهر نمازتون بشیم

 حیف که روزه ام وگرنه جیگرتو میخوردم

خواهر اگه نمازتون دیر شده برسونمتون

 دعای کمیل در خدمتتون باشیم


ضایع کردن

پینکیو آدم شد تو هنوز نشدی جواب:تو منتظر من نباش برو آدم شو
دوستت ماشن داره و دختری میاد بگو احمد(دوستت)صندوق عقبتو باز کن سوارش کنیم
سلام جناب سرباز خدا از سرهنگی کمتتون نکنه
در جواب چی شد؟هیچی دختر شد
از کلاس تعطیل شدی بگو چه قدر شهر عوض شده
یکی داره خیلی حرف میزنه و رفته رو مختون بگو من ترکی بیلمیرم
یکی بزن تو سرش هنگش باز شه
فلانی هنوز وجود خارجیش به اثبات نرسیده
خیلی حرف میزنه بگو کلاس چندی عموو؟
از خودش تعریف میکنه بگو آفرین 100 امتیاز
اگه دوستتون شوخی کرد و کسی نخندید بگو آفرین جو رو تحت تاثیر قرار دادی
دختر بغل تلفن عمومی بگو کارت میخوری یا سکه
پشت تلفن:چه عطر خوشبوئی زدی
میخوای طرف و بچه حساب کنی:بزرگ شی میخوای چیکاره شی؟
یکی از دستشویی میاد بیرون بگو شیرین کام باشی
در جواب به تو چه یا به تو چه ربطی داره بگو شیر که پیر شد کلاغها هم بهش رحم نمیکنن
یکی زیاد حرف میزنه و مزه میاد اگه تموم شد با صدای بلند بگو تکبیر
یکی تو دانشگاه بهت میگه چی میخونی بگو آهنگهای داریوش و زیاد میخونم یا درس میخونم
اونایی که دهنشونو زیاد باز میکنن:ببندش پشه رفت توش
ادعای بانمک بودن:نمک نریز نمکدون هست
خداحافظی:داری میری از طرف من در و دیوار و ببوس
پشت تلفن میگن کجایی بگو تو لباسامم
یکی داره زیاد نصیحتتون میکنه بگو باشه بهش میگم
شکلات مغز داره تو نداری
ادعای بانمک بودن:مگه خیار دیدی که اینقد نمک میپاشی؟
تو جمع میخوای یکیو ضایع کنی به دوستت بگو پول خورد داری؟ اگه گفت برا چی؟
بگو میدم مثلا به احمد که بذاره بره
اگه گفت من هیچی حالیم نیس،یه کم مکث کنید بعد سرتونو به نشانه ی تایید بالا و پایین ببرید و بگید همین طوره
بهتون میگن ببین دهن منو باز نکنا بگو همین الانم بسته به نظر نمیاد


تیکه کلامها

شوتوریییی یا شوتور موتوری
یا علی و بچه هاش
جیگملی
خاک تو چیزت
دروخ میگییی
راست میگوزی
عسیسم یا عشیشم
موفق تر باشی
چه اخبار
فدات بچرخم
قربونت برم از بغل
مخلصم دربس تو کوچه های بن بس
دل به دل لوله کشی یا تونل داره
عخش منی
مامان بابا رو هم خوبن
با پشمام دارم گیتار میزنم
الهی بمیری بخندیم
گولبونت برم
کی گفته زشتی میمون
زیبای کپیده
اورانگوتان
اصولنگ،حتمنگ،عمرنگ
به جون تو نباشه به جنازه ت قسم
التماس دلار
یا موسی مسیح
قاتی کن ببینم چه رنگی میشی
جواب دستت درد نکنه:کسی بهت بد نکنه
صبح به خرس
خدا به همراهت زنگ بزنه
کسی که دستش تو گوششه:پردشو نزنی
دمت گرم و زیرت نرم
اوشولو موشولو
جواب چه خبر:یه متر فنر،تو کون آدم بیخبر،برف اومده تا کمر،دسته تبر
جواب الو:بپر جلو
در موارد عشقی:طلای من،قلبونت برم،دوس داری بخورمت؟انیشتین منی
خوب استی تو
میخندی باید دولا شی درشو ببندی
دمت ولرم
دستت در نره داداش
اینجا هوا صاف تا کمی برفیه
بخواب بابا سیرابی


اصطلاحات عامیانه

ولش:بی خیال
هالو:کسی که زود فریب میخوره
بادمجون واکس کردن:کنایه از بیکاری
خلافی داشتن:شکم بزرگ داشتن
خیارشور:آدم بیمزه
رفتم تو سایتش:تو نخ کسی بودن
سازمان سنجش:کسی که زیاد سوال میکنه
سازمان گوشت:آدم چاق و چله
سوار درخت انگور:آدم مست
فضانورد:معتاد به قرص و حشیش
فلفل سبز:سرباز نیروی انتظامی
کاکتوس:مامور نیروی انتظامی
کمپوت هلو:ماشین پر از دختر
افغانی:تنها و گوشه گیر
پسته:آدم بی جنبه
ته سیگاری:آدم بی ارزش
دنده اش جا نمیره:نمیفهمه
نمره شهرستان:دهاتی
فطیر:خیلی زیاد
گرخیدن:ترسیدن
شاسی:اشاره به قد
پیاز:خنگ-مشنگ
ملی شد:همه فهمیدن
میرزا مقوا:کنایه از لاغر بودن
چوخلصیم:خیلی مخلصیم
برو جلو بوق بزن:زیاد حرف نزن
جیک ثانیه:زود-سریع
قزمیت:آدم عقب مانده
آلبالو:برای ضایع کردن طرف
باتری قلمی:لاغر مردنی
بیلبورد:نهایت تابلو شدن
جیرجیرک:پرحرف
بروبکس:بروبچ
بریدن:کم آوردن
فنچ:دختر کم سن و سال
هاگیر واگیر:گیرودار شلوغی
صفاسیتی:کنایه از لذت زیاد بردن
گیر سه پیچ:سماجت بسیار
آمپر چسپوند:عصبانی شد
مگسی شد:عصبانی شد
خط خطی ام:اعصابم خورده
آژیر باش:حواست جمع باشه
تیلیف:شماره تلفن
سه سوت:سریع
شکلات:کسی که تهدید میکنه ولی جرات نداره
شلغم:آدم بی بخار و بدردنخور
شیلینگ:دراز
عبدالله:بنده خدای کند ذهن
فابریک:دوستی که فقط با تو باشه
فر خوردن:ترسیدن
توپ و تانک:سینه و باسن خان های چاق یا درشت اندام
تی تیش مامانی:خیلی وسواس
جا سویچی:آدم سیریش و آویزون
چای شیرین:چاپلوس
ریلیف کردن:آماده کردن
زید:دوست دختر
ببند گاله رو:خفه شو
پارازیت:حرف بدموقع
تو باغ نبودن:در جریان نبودن
دمت قیژ:دمت گرم
اسدالله خان:تریاکی
باربی:دختر کمر باریک و لاغر اندام
بی سیم چی رو زدن:وقتی تلفن قطع میشه

 



پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, |

فرانسه : 
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!



دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, |


چگونه سره حرف را با کسی باز کنیم! مخصوصا دخترها
 
این طور که بوش میاد خیلی هاتون با سر صحبت رو باز کردن با دخترها مشکل دارید.

همون کارو بکنید که اگر طرف پسر بود می کردید . فکر کنم که در مورد پسرها هم مشکل دارید.

. . . خوب این هم راه حل

برای این که شروع به صحبت با کسی کنید سه راه وجود داره:

 1. در مورد یه چیزی سوال بپرسید.

مثلا: توی یک نمایشگاه هستید - چه فکر می کنید راجع به این اثر؟

2. راجع به یه چیزی نظرتون رو بیان کنید.

مثلا: توی صفحه سینما هستید - عجب صفحه طولانی ای، هیچ فکر نمی کردم فلان فیلم انقدر طرفدار داشته باشه.

3. یک حقیقتی رو بیان کنید .

مثلا: اتوبوس دیر کرده یا چقدر امروز سرده.

موضوع هر یک از این سه مورد بسته به شرایطی که درش هستید فرق می کنه. ولی تا اونجا میتونید موضوعاتی رو انتخاب کنید که در طرف مقابل ایجاد علاقه کنه.

تذکر: درسته که شما باحال ترین و با نمک ترین و خوشتیپ ترین آدم هستید و خلاصه خیلی کارتون درته. ولی لطفا سعی کنید سوژه ی صحبت راجع به خودتون نباشه. باور کنید آدم های غریبه اونقدر که شما به خودتون علاقه مندید به شما علاقه مند نیستند. ولی نکته ی جالب اینجاست که اونها هم به همین اندازه به خودشون علاقه مندند.
نتیجه گیریه علمی این که اگرسوژه ی صحبت به نحوی به اونها ارتباط پیدا کنه شانس موفقیت بیشتری دارید.

همونطور که در بالا می بینید بدترین نوع شروع بیان کردن یک حقیقته مثله این که هوا سرد شده امروز. دوتای دیگه هر دو خوبن. اگر از سوال کردن استفاده می کنید سعی کنید هی پشته سره هم سوالهایی که جواب کوتاه می خوان نپرسید که تبدیل به بازپرس می شید. سوال های چرا و چطور بپرسید که پاسخ های بلند نیاز دارن.

حقیقته نه چندان شیرین :

از همه ی آدم هایی که سعی می کنید سره حرفو باهاشون باز کنید 20 درصد محلتون نخواهند داد. این طبیعیه. ناراحت نشید و خودتونو نبازید. مخصوصا اگر آنقدر بد شانس بودید که از صد تا آدمی می خواید برین سراغشون بیست های اولشون از این گروه  ... باشن. به 80 نفر بعدی فکر کنید.

شجاع باشین.

می خواستین با طرف حرف بزنید تحویلتون نگرفته. آسمون که به زمین نیومده . . در این مواقع به خودتون بگید

این نشد نفر بعدی !

خیلی خب، برای مشتاقان علم شیرین دختر بازی بریم سراغ مطالبه جدید:

مقاله آموزشی تحت لیسانس:

در برخورده اول:

توصیه اساسی: اصلا فکر نکنید که هر چرندی که بقیه هم می گن شما هم بگید. نرید بگید خانم چند دقیقه می تونم وقتتون رو بگیرم و این حرف ها . این ماله کساییه که این تا اینجا رو خوندن. شما عزیزای من به شرطه این که نکته ی دفعه قبل رو رعایت کنید و شخصیت قوی ای از خودتون نشون بدید تقریبا با هر چیزی می تونید سره حرفو باز کنید.

چند تا پیشنهاد: سوال کنید! راجع به هر چیزی که می خواید. بعد از اونجای کار یک چیزی توی حرفاش یا رفتارش پیدا کنید و باهاش شوخی کنید و همین طور ادامه بدید.

راجع به کس دیگه حرف بزنید. مثلا توی یه مهمونی بغله یه دختر نازنازی نشستید فکر می کنید که چی بگید؟! می تونید یه بدبختی رو پیدا کنید و راجع به این وای عجب *** گنده ای داره یا این که چقدر بد لباس پوشیده یا هر چیز دیگه ای با دختره حرف بزنید.

توی خیابون می تونید بگید که خیلی دلتون می خواد باهاش آشنا شید ولی وقت ندارید، ازش شماره بخواید یا بهش شماره بدید.

توصیه مهم: هر کاری می کنید خیلی طولانیش نکنید و زود تمومش کنید. در برخورد اول نباید کار به اونجا بکشه که حرف کم بیارید یا به مزخرف گفتن بیفتید.  کوتاه و مختصر و مفید باشید.

مثال: فرض کنید توی یک مهمونی یک دخترو می بینید و به هر روشی که دلتون می خواد باهاش سره حرفو باز می کنید. بعد از یک خورده حرف زدن و حتی اگر فرصتش بود مسخره کردنش (مثال در مثال: دارید حرف می زنید متوجه می شید که پاهاش یه خورده بزرگه، زود بگید وای تو کفش چه جوری گیر میاری با این پاهای بزرگ! البته این کارو فقط با دخترهای خوشگل بکنید که اعتماد به نفس زیادی دارن) بعد از اینها بگید که شما باید برگردید برید پیشه دوستاتون. (حرف زدن با شما خیلی مهمه و مفت نیست) یا هر بهانه ی دیگه که دوست دارید و واقعا بلند شید که برید. یک قدم که برداشتید می تونید برگردید بگید راستی شماره من اینه یا شمارتو برام بنویس و کاغذ آماده بهش بدبد ( عمله انجام شده قرارش بدید ) و بگید که به نظرتون می تونه مصاحبه خوبی باشه و شاید بتونید که گاه یه گپی با هم بزنید.

یادتون باشه به هیچ عنوان حرف از این که آیا دوست پسر داره یا این ها نزنید. شما می خواید باهاش دوسته عادی باشید!!!

اگی گفتید وقتتونو بگیرمو و به تته پته افتادید فاتحه ی کار خوندس و حالیش کنید که تحفه ای هم نیست.

نتیجه گیری

رئیس شمایید و شما هستید که تصمیم می گیرید که آنقدر دختر باحالی هست که باهاش دوست شید یا نه .



چگونه یک دختر را به سوی خود جذب کنید !

البته خود به خود جذب میشن حالا محض احتیاط بخونید

با روش هایی که بهتون می گم می تونید یک شخصیت با مزه خلق کنید و در عین خنده دار بودن جذاب هم باشید:

1.تا می تونید در مورد مسائل مختلف مربوط به دختر زیاده روی کنید. مثلا یه دختری بهتون می گه وای چقدر موهام   بدشده امشب (داره ناز می کنه که شما بگید نه خیلی هم قشنگه)! و شما هم می گید : من نمی خواستم بروت بیارم ولی آره خیلی بد شده. همونجا احتمالا دختره می خنده و یک وشگونی ازتون می گیره و شما هم می تونید اینو براش دیگه تا آخره اون شب داستان کنید و همش بگید وای همه دارن موهاتو نگاه می کنن! حالا چیکار کنیم و یا مثلا من خجالت می کشم با این موها با تو راه برم و ...

2. تا اونجا که می تونید سعی کنید متهمش کنید می خواد شما رو بلند کنه! دختر . مثلا اگه گفت دیگه دیره و من باید برم خونه بگید ولی من باهات نمیام و اون می گه نه گفتم من می خوام برم خونه و شما هم که انگار کرید می گید ای بابا ما هنوز همدیگرو درست نمیشناسیم و تو می خوای منو ببری خونت. عجب دور و زمونه ای شده ها و ...


3. زیادی لبخند نزنید و به جوکهای خودتون نخندید.

4. مسایل مختلف رو با هم مربوط کنید به طرزی با مزه. مثلا اگر یه دختره چاق وارد یه کافی شاپ میشه که شما نشستید شد و با** بزرگی داشت بگید اه ، جنیفر لوپز اینجا چیکار می کنه یا ...

5. احساساتشو لطیف مسخره کنید! مثلا: می گه وای واقعا از این که مردم بغل دستم سیگار بکشن متنفرم! بگید: حالا واقعا نسبت به این کار چه احساسی داری؟

این ها رو با جوک ها و تیکه های با مزه تون قاطی کنید، حتما نتیجه می ده



دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, |

اگه تایتانیک تو ایران ساخته میشد :


1.جمعیت کشتی 10 برابر ظرفیت ش میشد !

2. آهنگ فیلم توسط احسان خواجه امیری!

3. اسم فیلم به جدایی کشتی از وسط تغییر میکرد ، جهت تضمین بردن جوایز!

4. ناخدای به صورت خودجوش تنگه ی هرمز رو با رو کردن دسیسه ی ناو های غربی پاک میکرد!

5. کوه یخی حتما ساخت اسراییل یا انگلیس بوده!

6. دیگه اون صحنه ی معروف جک و رز رو نداشتیم ، بازیگرا از دور واسه هم اشک میریختن و نهایتا مردِ برادر زنِ رو بغل میکنه!!!

7. آخر فیلم هیشکی غرق نمیشه و حتما یه صحنه ی عروسی داشتیم!



پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, |

پیامک قلمراد به نامزدش :

 تو خشگلی مثل پری  اما کثافت و خری

اگرچه تو خیلی خری  همیشه درقلب منی

دوستت دارم کثافت  خاک تو سر قیافت



پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, |

 1-هنگامی که نمی دانی به کجا میروی به جایی نخواهی رسید (مارک فیشر)

 

2- اگر عشق نداشته باشم هیچ به.............. 

2-اگر اگر عشق نداشته باشم هیچ به دست نیاورده ام (پائولو کوئیلو)

3-عشق بیشترین میزان انرزی را به شما می دهد (کن کیز)

4-اگر از خود احساس منفی بروز دهید هیچ نتیجه ی مثبتی نمی گیرید (کن کیز)

5-راه کسب واعتقاد به هرچیزی تکرار کلام است (مارک فیشر)

6-هرچه آگاهی تان را بالا تر ببرید بیشتر دلایل رنج و نارضایتی را در خود از بین می برید(کن کیز)

7-همیشه انسان ها در مورد آنچه که نمی دانند مبالغه می کنند (آلبر کامو)

8-اگر چیزی نخواهید چیزی به دست نخواهید آورد(مارک فیشر)

9- گاهی سکوت بیش از هر استدلالی به ما کمک می کند(منتسیکو)

10- وقتی تقدیر به دست ما یک لیمو ترش می دهد از آن شربت درست می کنیم(دیل کارنگی)

11-این توقعات شما هستند که موجب ناراحتی شما می شوند (کن کیز)

12-بیایید روی کمک کردن به خودمان تمرکز کنیم (کن کیز)

13-همین کعه اکنون زنده اید خود گواهی بر موفقیت شماست (کن کیز)

14- هرچه بیشتر به گذشته و آینده فکر کنید بیشتر فرصت های خود را از دست می دهید (کن کیز)

15-سخن گفتن یک احتیاج است ولی گوش دادن یک هنر است (گوته)

16-چرخه نا رضایتی شما تا زمانی که خودتان به آن خاتمه ندهید ادامه خواهد یافت (کن کیز)

17-آن چه می توانید از گذشته بیاموزید و آنرا به حال خود رها کنید (کن کیز)

18- اگر امروز نتوانید احساس خوشی کنید چرا فکر می کنید فردا می توانید؟ (کن کیز)

19-شما می توانید خودتان را شفا دهید (کن کیز)

20-هر آنچه برای تو رخ می دهد نتیجه محصول وافار توست (مارک فیشر)

٢١-همواره از نعمت هایی که زندگی به تو بخشیده است شاد باش و به خاطر آن چه نداری گله مند نباش (دونالد والترز)

22- صبر و تحمل بالاترین جرات و جسارت است (پاستور)

23- خوشحالی شما از هرچیزی مهم تر است (کن کیز)

24- بزرگ ترین موانع در راه موفقیت موانع ذهنی هستند (مارک فیشر)

25-آن که پرنده نیست نباید در پرتگاه آشیانه بسازد (بودا)

26-در عشق واقعی هیچ قید و شرطی وجود ندارد (کن کیز)

27-شادی از خرد عاقل تر است (ویل دورانت)

28-تلاش برای کنترل دیگران اصلا موثر نیست (کن کیز)

29-وقتی در مورد شخص ما صحبت می کنند حتی اگر در جایگاه متهم باشیدشنیدن آن جالب است (آلبر کامو)

30- هر گاه مشلی پیشرو دارید خود را در دل گل سرخ رها ساز (مارک فیشر)

31- اگر در مورد شما بدی گفتند سکوت کنید (جبران خلیل جبران)

32- اگر باغزید هیچ اشکالی ندارد فقط باید بلند شوید و ادامه دهید (کن کیز)

33-دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است (دکتر علی شریعتی)

34-زندگی مثل دوچرخه سواری می ماند برای حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی (آلبرت انشتین)

35-به این موضوع فکر نکنید که همیشه باید بدون لغزش پیش بروید (کن کیز)

36- راز خوشبختی آن است که هر روز طوری زندگی کنی که گویی آخرین روز زندگی توست(مارک فیشر)

37- هرگز وقت خود را با انتظار کشیدن برای آینده ای که شاید مطایق میلتان باشد تلف نکنید )کن کیز)

38- چشم هارا باید شست جور دیگر باید دید (سهراب سپهری)

39-کلمه دارای قدرتی تام و قادر به انجام هر کاری است (مارک فیشر)هر انسانی فقط یک مادر دارد پس باید قدر او را دانست (آلبر کامو)

40-مادر با دستی گهواره وبا دستی عالم را تکان می دهد (نا پلئون)

41- تنها راه خلاص شدن از دشمنان زندگی این است که دوستی خود را به آن ها نشان دهید (کن کیز)

42- عموما اشخاصی که زیاد می دانند کم حرف می زنند و کسانی که کم می دانن زیاد حرف می زنند (ژانژاک روسو)

43- انسان بازتاب افکاری است که در ذهن نا خود آگاهش دارد (مارک فیشر )

44- یک سفر هزار مایلی با اولین قدم آغاز می شود (کن کیز )

45- موفقیت ثمره قضاوت صحیح قضاوت صحیح ناشی از تجربه و تجربه ثمره قضات غلط است (آنتونی رابیتز )

46- غرور به تدریج عقل را زایل می کند و باعث می شود هیچ کاری به درستی انجام ندهی (دونالد والترز)

47-هر یک از ما به روش خودمان و در کار خودمان می توانیم یک نابغه باشیم (مارک فیشر)

48-پول خدمتکاری عالی و ارباب مستبد است (مارک فیشر)

49-اگر اسیر عادات خود نشوید ادراک و بینش شما افزایش می یابد (کن کیز)

50-ای دل عبث مخور غم دنیا را/فکرت مکن نیامده فردا را (خیام)

51-کسی که از رنج زندگی بترسد از ترس در رنج خواهد بود (مثل چینی)

52-زندگی در میان موجحوادث ماجراهای عبرت انگیز و دوران تحول تجلی می یابد (لوئیز.هی)

53-اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند بهتر از آن است که سخن گویی و خاموشت کنند (سقراط)

54-نیکی همه چیز را مغلوب می کند و خودش هرگز مغلوب نمی شود (تولستوی)

55- همین امروز برای لذت بردن و پیشرفت شما ماسب است (کن کیز)

56-کسی که از ادب بهره نبرد روزگار ادبش خواهد کرد (شمسالعمالی)

57- زندگی دقیقا همان گونه ای رخ می دهد که تو آن را تصور می کنی (مارک فیشر )

58-هرگز اشکی را که از شادی می ریزد پاک مکن (سه نگ)

59-حقیقت مانند دانه بادام است و عقاید پوسته آن بادام هستند (دونالد والترز)

60-صبر و شکیبایی در مقاومت بر همه چبز غلبه می کند (اسمایلز)

61-هر احساسی که دارید چه خوب چه بد بر اساس تفسیری است که از مسایل می کنید (آنتونی رابینز)

62-داشتن یک رویا مهم تر از رسیدن به آن است (مارسل بلیوو)

63-انسان شاکر در هر شرایطی خدا را شکر می کند (راندا برن )

64- همیشه چیزی را امضا کن که بتوانی پایش بایستی (ناپلئون)

65- کسی که دارای عزمی راسخ است جهان را مطابق میل خویش عوض می کند (گوته)

66- خلاقیت و امکانات ما نا محدود هستند (لوییزال .هی)

67-هرچه بیشتر کار کنید کار آیی بیشتری پیدا می کنید (برایان تریسی)

68- احساس ارزشمندی و عزت نفس مهمترین داشته های یک زن به شمار می روند (لوئیز.هی)

69-هر روز مسایل خود را با خدا در میان بگذارید (نورمن وینسنت بیل)

70- یادمان باشد که سپاسگذاری را باید همچون بذری کاشت (دیل کارنگی)

71-نیکوست که ثروتمند باشی اما نیکوتر آن است که دوستت بدارند (اورپیدوس)

72- از دیروز بیاموز برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش (آلبرت انیشتین)

73-جریان زندگی چیزی جز مبارزه میان عاطفه و عقل نیست (مارک تواین)

74-آزادی متعلق به یک نفر نیست مال همه است (اسپنسر)

75-ترس نباید استعداد های تورا مد فون سازد (مارک فیشر)

76-ارزشمند ترین دارایی اعتبار و آبروست (جکسون براون)

77-همیشه به سلامتی آرامش فراوانی و هدایت الهی فکر کنید (ژوزف مورفی )

78-آن روز که همه دنبال چشمان زیبا هستند تو در پی نگاه زیبا باش (دکتر علی شریعتی)

79-ایجاد اعتماد به نفس در زنان به معنای تخقیر مردان نیست (لوئیز ال.هی)

80- اول درونت را آرام کن (دونالد والترز)

81- آنکه می تواند انجام می دهد آنکه نمی تواند انتقاد می کند (برنارد شاو )

82- اگر روزی ترکت کردند بدان که با تو بودن لیاقت می خواهد (چارلی چاپلین)

83- راستی که پیران جوان و جوانان پیر در دنیا بسیارند (اسمایلز)

84- چیزی نیرومند و متعالی از خود به جای بگذارید تا بر زمان غالب شوید (گوته)

85- تا وقتی که کسی بتواند عشق بورزد و شاد باشد جوان خواهد ماند (پابلو کالز)

86-هرچه بیشتر تلاش کنید بخت و اقبال بیشتری می یابید (برایان تریسی)

87- اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد سعی و عمل دیگر معنی نداشت (موریس مترلینگ)

88- وقتی ما تغییر  کنیم زندگی تغییر می کند (اندرو متئوس)

89-دروغ نگویید واقعیت همیشه رو می شود (پرومود باترا)

90- بلوغ واقعی انسان در پشتکار نهفته است (مارک فیشر)

91- فردی که فکر نو دارد مادام که فکرش به ثمر نرسیده است آرام وقرار ندارد (مارک تواین)

92-هیچ وقت نمی توانید با مشت گره کرده دست کسی را بفشارید (گاندی)

93-برای تربیت اراده بهترین زمان ایام جوانی است (فبثاغورث)

94-وقتی نهال آزادی ریشه گرفت به سرعت رشد و نمو می کند (جورج واشنگتن)

95- کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی لیاقت آزادی را ندارد(بنجامین فرانکلین)

96-هیچ چیز بهتر از کار کردن به جای غصه خوردن آدمی را به خوشبختی نزدیک نمی سازد (موریس مترلینگ)

97-چنان باشکه بتوانی به هر کس بگویی مثل من باش (امانوئل کانت)

98-ازادی یعنی مسولیت برای همین است که بیشتر انسان ها ار آن وحشت دارن (شاو)

99- وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش هو دوست واقعی باشد (امرسون)

100-زندگی خود را تبدیل به مدرسه ای برای یاد گرفتن کن (جان دیویی)

 



چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, |

 
 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار

 

حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار

 

انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن

 

اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار

 

با تار و پود این شب باید غزل ببافم

 

وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار

 

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست

 

بار ترانه ها را از دوش عشق بردار

 

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم

 

دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار

 

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد

 

پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار

 

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود

 

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار

 

از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس

 

از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

 بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

 

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

 

غمدیده ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

  

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

مانند کویری که در آن قافله ای نیست

 

می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست

 

شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی 

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

 

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

 

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

 

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

 

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

 

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

 

تو آسمان آبی آرامو روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

 

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

 

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند  صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

 

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 هر روز
شیطان لعنتی 
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏ 
آن وقت من اشتباه می كنم و او 
با اشتباه های دلم حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت: 
تو گوشی دل خود را بد گذاشتی 
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ 
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر 
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را 
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها 
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار 
وقتی كه نیستم 
لطفا پیام خودت را 
روی پیام گیر دلم بگذار



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست...

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 غریب آمده بودم غریب خواهم رفت
نچیده سیب به رویای سیب خواهم رفت

میان بوسه طنابی به دار می بافند
به گونه با گل سرخ فریب خواهم رفت

صدای خواب براحساس شهر می پیچید
وگفت با دل من بی نصیب خواهم رفت

ومرگ سهم تمام حیات حـّوا بود
اسیردست رسوم عجیب خواهم رفت

به شوق باغ پراز یاس های شهرقدیم
ازاین بهاردروغین نجیب خواهم رفت

اگرچه گریه براین شهرجرم زندان داشت
میان همهمه هاعن قریب خواهم رفت

زمان کوچ شد افسوس،دست من خالیست
 

غریب آمده بودم غریب خواهم رفت

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 با بودن تو حال من اصلا خراب نیست
می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست

احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست

دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست

باور کن این خدا که خودش عاشقت کند
حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست

پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا
باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست

من را ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست

دنیا سر جدایی ما شرط بسته است
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست... 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 ....
يك...
دو....
سه....
چندين و چند
...هر چقدر مي شمارم خوابم نمي برد
من اين ستاره هاي خيالي را
كه از سقف اتاقم
تا بينهايت خاطرات تو جاري است
....
يادش بخير
وقتي بودي
نيازي به شمردن ستاره ها نبود
اصلا يادم نيست
ستاره اي بود يا نبود
هر چه بود شيرين بود
حتي بي خوابي بدون شمردن ستاره ها.

 




یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

مهربان

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

سایه مهرتورا کم دارم

باتو هستم

ای سراپا احساس

خون تو در رگ من هم جاریست ،

جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است

نازنین

زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،

ما مطهر شده ایم ،

پیش رو راه رسیدن به خداست



مهربان

سبد معذرتم را بپذیر ؛

کودکی هستم شوخ خانه ام در ته بن بست فراموشی یک زوج قدیمی مانده

خانه دل اما ، جای بکریست هنوز ،

پر سبزینه و ریحان و غزل ،

پر تکرار گیاهان نمو ،

پر ابیات ملون شده در خمره عشق ،

پر انوار خدا.

داخل خانه دل ؛

جای جمعیت هرجائی نیست کل دارائی من تازگی دلکده است

من به دل راز رسیدن دارم ،

من به دل ثروت هنگفت عدالت دارم ،

خوب می فهمم اگر در باران ،

چتر خود را به کسی بخشیدم؛

توشه رفتنم از لطف خدا آکنده ست

خوب میدانم اگر جای توپیشم خالیست ؛

حکمتی در کارست



مهربان

سبد معذرتم را بپذیرکار کودک این است ؛

اولش حرف زند ، به تامل بنشیند بعدش

آنقدر شاعرم امشب که فقط ؛

بیستون کم دارم ،

تیشه عاقبتم را بدهید

آنقدر ساده سخن میگویم ؛

که اگر یکنفر از کوچه دل درگذرد ،

دل و دلداده روی هم بیند



مهربان

ساعت الآن دقیقا خواب است

- و من و پهنه کاغذ بیدار

روی تو در نظرم نقش نخست ،

و خدا شاهد دیوانگی بنده بازیگوشش

و خود او می داند ؛

که دلم آنقدر آغشته به توست ؛

که اگر از صف فردوس برین ،

طیفی اندازه صد نور میسر سازد

من به آن طیف نبخشم ، دانه ای از مویت



مهربان

بازهم ،

سبد معذرتم را بپذیر

آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ،

واژه ات راهی شعرم شده است

لحظه ای گوش بکن ،

یک موذن مست است

آنقدر خوب اذان میگوید ،

گوئی او عکس خدا را دیده

خوش بحالش اما ؛

طرح زیبای خدا را گاهی ،

می توان در پس سیمای عزیزی جوئید



مهربان

دیر زمانی ست که من این مسئله را فهمیدم ؛



مهربان

آنقدر شاعرم امشب که زمین ،

در پی زمزمه ام مست شده ست

سر ببالین مدارینه کرات نهاده ست و باز

گوشهایش به من آویزانند

آنقدر شاعرم امشب که دلم ،

از پس سینه برون آمده باز

او نگاهش به من است

من نگاهم به قدم رنجه تو

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

روح روحانی تو حال مرا می فهمد



مهربان

عاشقی ؛ بارش احساس به روی ذهن است

عاشقی ؛ لمس خدا با چشم است

عاشقی ؛ مظهر نو بودن دل ، در حیات ازلیست

ومن امشب از عشق ، بخود می پیچم

بعد از امشب شاید ،

نقش اعجاز تو را طرح زنم



مهربان

ترکه فرضی تنبیه من آماده نشد ؟

یا مرا چوب تادب بنواز ؛

یا بیا و سبد معذرتم را بپذیر



مهربان

لذت صبح مجدد اینجاست ،

میروم تا با آب ، غسل آزاده شدن باب کنم

دیگر آن جمله سهراب مرا حسرت نیست ؛

" کعبه ام مثل نسیم ،

میرود باغ به باغ ،

میرود شهر به شهر

ثروتی بیش به من داده خدا



مهربان

از سر کودکی من بگذر ،

باید آرام به سجاده تعظیم روم ،

شعرم آخر شده ، انگار زمان وصل است

" به خدا می دهمت عاریه وار ،

آری عاشق شده بودم این بار 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 آمریکا: جیم و فیبی
جیم وقتی شش سالش است عاشق اسپایدرمن شد، وقتی دوازده ساله شد عاشق بت من شد. وقتی هجده ساله شد عاشق آنجلینا جولی شد، وقتی 24 ساله شد مدتی را با گابریلا دختر مکزیکی همکلاسی دانشگاهش گذراند، اما نتوانست عاشقش بشود، چون گابریلا از مسابقات ان بی ای متنفر بود. وقتی سی سالش شد هر روز دنبال پایان نامه اش دانشگاهش بود و به همین دلیل با فیبی کتابدار دانشکده دوست شد. بعد از پنج سال که با هم زندگی کردند فیبی ترکش کرد، چون از این زندگی خسته شده بود. جیم تازه احساس می کرد که عاشق فیبی شده است، شب از دوری فیبی شدیدا افسرده شد و مست کرد و به خانه آمد. وقتی وارد خانه شد، دید فیبی بازگشته و جلوی خانه خوابش برده است. آنها با هم ازدواج کردند و در حال حاضر چهار فرزند دارند. 

فرانسه: رومئو و ژولیت و جمال
رومئو توی متروی سن ژرمن ژولیت را دید و احساس کرد تمام تنش گرم شده است. شب وقتی کنار رودخانه قدم می زدند، ژولیت گفت که سردش شده است. با هم به خانه رومئو رفتند و شب را با هم گذراندند، اما عشقی دیگر در انتظار بود، وقتی که رومئو، فرانسوا خواهر ژولیت را دید، عاشقش شد. ژولیت عصبانی شد و با پی یر، پدر رومئو رابطه برقرار کرد. ژانین، همسر پی یر وقتی دید شوهر پنجاه و هفت ساله اش با یک دختر بیست و سه ساله روی هم ریخته است، با جمال شاگردش که مراکشی بود و بیست و پنج سال از او کوچکتر بود، رابطه برقرار کرد. رومئو یک هفته ای با فرانسوا گذراند، اما فرانسوا نمی توانست به رابطه اش با رومئو ادامه دهد، رومئو به اندازه کافی چیزی نبود که فرانسوا می خواست. رومئو تنها ماند و به خانه برگشت. وقتی در خانه ژولیت را در کنار پدرش دید، به توالت رفت و ساعتها گریه کرد. ژولیت و پدر از گریه او بیدار شدند. آنها از آن پس تصمیم گرفتند همه با هم زندگی کنند، جمال، ژولیت، فرانسوا، پیر، رومئو و ژانین. هشت سال بعد رومئو و ژولیت احساس کردند همدیگر را دوست دارند، به همین دلیل تصمیم گرفتند دیگر همدیگر را نبینند. چون می ترسیدند عاشق هم بشوند و آزادی شان را از دست بدهند. 

شوروی سابق: ناتالیا و الکسی
ناتالیا و الکسی به عنوان دو عضو فعال حزب احساس می کردند که از همدیگر متنفرند، آن شب، آن دو در مهمانی حزب ودکای فراوانی خوردند و شب را تا صبح در حال مستی با هم گذراندند. هر دو به هم اعتراف کردند که از رفیق استالین متنفرند. صبح که از خواب بیدار شدند، احساس کردند که عاشق همدیگر هستند. یک هفته بعد با هم ازدواج کردند و توسط کا گ ب دستگیر شدند و تا پایان عمر همچنان عاشق همدیگر بودند، پایان عمر آنها پانزده روز بعد از ازدواج و سیزده روز بعد از دستگیری آنها بود. 

انگلیس: استنلی و کامیلا
استنلی وقتی سی و چهار ساله شد عاشق سوزان بیست و پنج ساله شد. آنها سه سال با هم دیوانه وار و عاشقانه زندگی می کردند. در روزهای تعطیل با هم خوشگذرانی می کردند و از شب تا صبح پیکادلی را زیر پای شان می گذاشتند. بعد از سه سال سوزان به استنلی گفت: من دوست دارم بچه دار بشم. استنلی گفت: منم دوست دارم بچه دار بشم. سوزان گفت: و دوست دارم از مردی که شوهرم هست بچه دار بشم. استنلی گفت: و من هم همین طور. سوزان و استنلی هر کدام وارد اتاق شان شدند و مشخصات همسر ایده آل خودشان را یادداشت کردند.بعد به این نتیجه رسیدند که باید از هم جدا شوند تا با همسر ایده آل شان ازدواج کنند. 


جمهوری آذربایجان: رشید و زلیخا
رشید قدش کوتاه بود، سبیل پهنی داشت، چشمانش قهوه ای بود و ابروهای پرپشتی داشت، زلیخا قسم خورده بود که با مردی ازدواج کند که قدی بلند داشته باشد و چشمانی سبز و موهایی بور، زلیخا از سبیل پهن مردان متنفر بود. زلیخا اصلا دوست نداشت با اعضای خانواده اش ازدواج کند. رشید تصمیم گرفت برای همیشه به دبی برود و در آنجا راننده یک خانواده ترک بشود. رشید به زلیخا که دختر عمویش بود، گفت: من هفته آینده برای همیشه به دبی می روم. در یک لحظه زلیخا احساس کرد رشید قدش بلند شده، چشمهایش سبز شد، موهایش بور شد و دیگر پسرعمویش نیست. عشق در دلش شعله کشید و همه جایش را سوزاند. آنان با هم ازدواج کردند و اکنون هفت فرزند به اسامی سالم، جاسم، عبود، زیدعلی محمد ابراهیم حسن و چند نام دیگر دارند. 


ایتالیا: ورساچه و والنتینو
لئوناردو صبح که از خواب بیدار شد و کت و شلوار ماسیمو دوتی خودش را پوشید، پیراهن زارا را تنش کرد، کراوات ورساچه زرد را زد، عینک رالف لورن خودش را به چشم زد، با ادوکلن دولچه گابانا دوش گرفت، موهایش را جلوی آینه نگاهی کرد و بعد از اینکه چشمانش را خمار کرد، از خانه بیرون می آمد. 
جولیتا صبح که از خواب بیدار شد، دامن جنیفر خودش را با یک تاپ ماسیمو دوتی پوشید، یک کفش جورجیو بروتینی به پا کرد و یک عینک والنتینو زد به چشمش. یک ساعتی خودش را آرایش کرد و به خیابان رفت. 
لئوناردو در خیابان چشمش به عینک والنتینوی جولیتا افتاد و عاشق چشمهایش شد، جولیتا هم چشمش به کراوات ورساچه لئوناردو افتاد و دلباخته شخصیت او شد. آن دو، ساعتهای زیادی را با هم گذراندند و یک ماه بعد رئیس کارخانه ورساچه با دختر رئیس کارخانه والنتینو ازدواج کرد. 


ترکیه: اورهان و عایشه
اولین بار اورهان در کافه عایشه را دید که داشت آواز سوزناکی می خواند. احساس کرد یک دل نه صد دل عاشق عایشه شده است. چنان به عایشه خیره شده بود که وقتی لیوان در دستش شکست متوجه شکستن لیوان نشد. خون از دستهایش راه افتاده بود و تمام کف کافه را گرفته بود، اما صاحب کافه که عاشق عایشه بود، از این موضوع عصبانی شد و دستور داد ماموران کافه اورهان را چنان بزنند که دست و پایش بشکند و بعد او را به خیابان بردند و چند بار با ماشین از روی او رد شدند، بعد یک کامیون خاک روی او خالی کردند، به شکلی که فقط دستش از خاک بیرون بود. فردا صبح عایشه وقتی از سرکار برمی گشت دستهای اورهان را دید که از خاک بیرون است، دست هایش را در دست گرفت و در حالی که بشدت می گریست یک ساعت و نیم برایش آوازهای سوزناک خواند. بعد اورهان را از زیر خاک بیرون آورد و باهم ازدواج کردند و به مدت یک ماه به خوبی و خوشی زندگی کردند. 

آلمان: رالف و هانا
رالف وقتی شش ساله بود عاشق لی لی مارلین شد، بعدها وقتی فهمید لی لی با گشتاپو همکاری می کرد، قلبش شکست و احساس تنهایی کرد. پدرش او را در سن هشت سالگی ترک کرد. مادرش نیز در سن سیزده سالگی ازدواج کرد و با وجود اینکه رالف عاشقش بود، اما هیچ وقت او را نبخشید و هرگز با او کلمه ای سخن نگفت. برادرش وقتی شانزده ساله بود برای همیشه به آمریکا رفت و او قسم خورد که دیگر برادرش را نبیند. خواهرش در سن 18 سالگی خودکشی کرد و رالف تنهای تنها ماند. او عاشق فاسبیندر فیلمساز بزرگ آلمانی شد، اما وقتی خبر خودکشی او را شنید، فقط توانست کنار راین برود و گریه کند. وقتی سی و سه ساله بود وولف، سگ ژرمن شپرد را به خانه آورد و عاشقش شد. وقتی سی و نه ساله شد احساس کرد که از هانا، زن سی ساله ای که در آپارتمان پائینی زندگی می کرد خوشش می آید. یک شب هانا را به خانه دعوت کرد و با هم شراب خوردند، یک ماه بعد با هانا به دیسکو رفتند، یک سال بعد هانا او را به خانه دعوت کرد تا سگ تریر خودش را به او و وولف نشان بدهد. یک ماه بعد آنها به سفر پاریس رفتند و با هم عشقبازی کردند. از آن پس آنها هر روز با هم بودند، در مورد فلسفه و شعر حرف می زدند، با هم آبجو می خوردند، با هم می رقصیدند. یک روز هانا گفت: من فکر می کنم اگر چند سال دیگه با هم باشیم ممکنه عاشق هم بشیم، من می ترسم. رالف گفت: شاید. آنها تصمیم گرفتند از هم جدا شوند، سه روز گذشت، صبح ساعت نه هانا در زد، رالف که مثل همیشه غمگین بود، در را باز کرد، پاپی سگ هانا پرید توی خانه و رفت سراغ وولف. هانا به رالف گفت: ما نمی تونیم از هم جدا بشیم. رالف گفت: تو هم مثل من دلتنگ شدی؟ هانا گفت: نه، ولی احساس می کنم پاپی عاشق وولف شده. آن چهار نفر سالها با هم زندگی کردند.


هند: نقش اول زن و نقش اول مرد
آن دو همدیگر را دیدند و بقیه چیزها طبق سناریو پیش رفت. 

عربستان سعودی: عبدالله و یک زن
عبدالله وقتی که ماشین پدر دختر را دید عاشقش شد. و زن بعد از اینکه فرزند هفتمش را به دنیا آورد احساس کرد دیگر از عبدالله متنفر نیست و او را به همه مردانی که آخرین بار بیست سال قبل دیده بود، ترجیح می دهد. عبدالله شش ماه بعد، در سن هشتاد سالگی در حالی که با سرعت 280 کیلومتر با ماتشین پورشه اش رانندگی می کرد، با یک تپه شنی تصادف کرد و کشته شد. 

هلند: آنا و آنه ماری
توماس با وجود اینکه احساس زیبایی در مورد آنا داشت، اما هنوز نمی دانست که رابطه دو ساله اش با آنا عشق است یا نه، به همین دلیل با دوستش بارتل مشورت کرد. بارتل از همسرش آنه ماری خواست تا در یک مراسم شام با توماس و آنا شرکت کنند. مراسم شام در رستوران کوچک و زیبایی در آمستردام برگزار شد. وقتی چشمان آنا به آنه ماری افتاد، احساسی عجیب آنها را فراگرفت، آنها عاشق همدیگر شدند. و سالها با هم زندگی کردند. 

ایران: کامی و پانته آ
کامی وقتی پانته آ را دید تصمیم گرفت با او حال کند، پانته آ هم تصمیم گرفت کامی را سرکار بگذارد، کامی و پانته آ به یک پارتی رفتند و در آنجا احساس کردند که از همدیگر خوششان می آید. کامی به پانته آ گفت که دیگر حق ندارد به چنین پارتی هایی پا بگذارد، پانته آ هم به کامی گفت که باید تمام روابطش را با تمام دوستان قبلی اش اعم از دختر و پسر به هم بزند. کامی و پانته آ سه روز بعد در یک مراسم عروسی مفصل ازدواج کردند و سه سال بعد وقتی با همدیگر آشنا شدند، تصمیم گرفتند از همدیگر جدا شوند، اما با هم دوست بمانند. آن دو یک هفته بعد از هم جدا شدند و پس از جدایی بود که فهمیدند که عاشق همدیگر هستند، کامی با دختری به اسم رویا ازدواج کرد و پانته آ با پسری به اسم داریوش ازدواج کرد.



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 
 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 روزی کـه دلـم پیش دلت بود گرو
دستان مـرا سخت فشردی کـه نرو
روزی که دلت به دیگری مایل شد
کـفـشـان مـرا جفت نمودی که برو ...



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 در تاريكيه شب سه شمع روشن كردم ...

اولي برايه ديدنت ...

دومي برايه موندنت...

سومي برايه بوسيدنت...

ودر اخر هر سه را خاموش كردم ...

برايه در اغوش كشيدنت .



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 
خاک شد هرکه بر این خاک زیست ٬ خاک چه داند که در این خاک کیست

سرانجام که باید در خاک رفت ٬ خوشا آنکه پاک آمد و پاک رفت . . .


تو را در عین دوری دوست دارم ٬ تو را با این صبوری دوست دارم

گل نرگس ٬ گل جاوید ایام ٬ تو را صد سال نوری دوست دارم . . .


سنگ در برکه می اندزمو می پندارم, با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد,

کی به اندختان سنگ پیاپی در آب, ماه را میشود از حافظه‌ی آب گرفت 


اگر ۶۰ ثانیه فرصت داشته باشی باهام حرف بزنی ٬

و بدونی که دیگه هرگز منو نمیبینی بهم چی میگی !؟

منتظر جوابم . . .


آغاز هر روز شروع دوباره برای آموختن است ٬ آغازی برای تکاندن غبار از دل و نشاندن غنچه های محبت و عشق ٬پس شروع دوباره زندگی بر تو مبارک . . .


اگر اسم آدما رو بارزترین صفاتشون بذارن ٬ اسم منو چی میذاشتی !؟



خدایا ٬ دوست بدار آنهائی که دوستمان دارند و ما نمیدانیم

و سلامت بدار آنهائی را که دوستشان داریم و نمیدانند . . .


صفائی بود دیشب با خیالت خلوت من را / ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم


برای زیبا زندگی نکردن کوتهی عمر را بهانه نکن

عمر کوتاه نیست . . . ما کوتاهی میکنیم . . .

 

 

کوتاه ترین فاصله برای دوست داشتن ، فقط یک لبخنده
ولی تو نیشتو ببند !
چون من بدون لبخند هم دوست دارم !


جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست / هرکه را باشد توکل ، کار او دشوار نیست . . .


در میان دستهایت عشق پیدا میشود / زیر باران نگاهت نسترن وا میشود
با عبور واژه از گوشه لبهای تو / مهربانیهای قلب تو خوب معنا میشود . . .


بارون رو دوست دارم هنوز ، چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی ، وقتی که بارون میباره


تا کور نگشته دیدگانم تو بیا / تا مور نخورده استخوانم تو بیا
گر آمدی و ندیدی از من چیزی / از بهر تماشای مزارم تو بیا . . .


خدایا شاهد تنهائی ام باش / بین غم ها تنها ناجی ام باش
پر پرواز من دیریست بسته / تو بگشا و در آزادی ام باش
اسیر موج های تند خشمم / تو آرام دل دریائی ام باش . . .


ز غمت پیر شدم زوق شکفتن ندارم / بخدا دوست دارم جرات گفتن ندارم !


زیبا ترین معنی دنیا لبخند یه دوسته که بی صدا بهت میگه به یادتم . . .



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 سلامی به گرمی اتو.به نرمی پتو..به شیرینی لبو.دوستت دارم هلو!

الهی فندق بشی ، سنجاب بشم گازت بگیرم !

بچه از باباش ميپرسه: بابا، تو
 بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگي ميكنند يا باهم هستن؟
باباهه ميگه: بچه جون، اگه زنها با شوهراشون يكجا باشن كه آنجا ديگه بهشت نميشه ‎ !!!

غضنفر با ماشينش تو برفا گير مي کنه زنجير نداشته سينه مي زنه!

خدایا به دوست دختران ما زیبایی زلیخا و به زنان ماشعور آسنات را عطا بفرما

هش چیست ؟ Hosh
جد بزرگ ترمز ABS است که خر را بدون هیچ خط ترمزی نگه می دارد !

توی یک مهمانی، خانمی رو می کنه به حیف نون، می گه:
به نظر شما من چند سالمه؟
حیف نون می گه:
گفتنش یک خورده مشکله، اما یک کم که دقیق می شم می بینم اصلا بهتون نمی یاد!

حیف که فقط تو یکی رو دارم ........ اگه از تو یه عالمه داشتم .... تا حالا یه گاوداری زده بودم ...

تحقيقات نشان داده كه فقط ۲۰% مردها عقل دارند ۸۰% بقيه زن دارند !!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟

بيشتر مردان موفقيت شون رو مديون
 زن اولشون هستند و زن دومشون رو مديون موفقيت شون !!!!!؟؟؟

مرد به زن : عزيزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دين رو به زندگيم آوردي! چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا’ وجود نداره !!!!! ؟؟؟؟؟؟؟

و خداوند زن را آفريد تا هيچ مردي به مرگ طبيعي نميرد ( سوره سكته آيات حرص تا دق)

قوانين طلائي همسرداري (براي مردان ‎):
قانون اول: بايد زني داشته باشيد كه در كارهاي خانه مثل آشپزي، تميزكاري، گردگيري و ... خوب باشد ‎.
قانون دوم: بايد زني داشته باشيد كه موجبات سرگرمي و خنده و شادي شما را فراهم نمايد ‎.
قانون سوم: بايد زني داشته باشيد مورد اعتماد و اطمينان و راستگو‎ .
قانون چهارم: بايد زني داشته باشيد كه از بودن با او لذت ببريد و باعث آرامش خاطر شما باشد‎ .
قانون پنجم: خيلي خيلي اهميت دارد كه اين چهار زن از وجود يكديگر بي خبر باشند ‎!!!

يك زن نگران آينده است تا زماني كه
 شوهر كند
يك مرد هرگز نگران آينده نيست تا زماني كه زن بگيرد
يك مرد موفق مرديست كه درآمدش بيشتر از مبلغي باشد كه زنش خرج مي كند
يك زن موفق زنيست كه بتواند چنين مردي را پيدا كند

برنده جايزه نوبل ادبيات در زمان تقديم جايزه خود به همسرش گفت:" اين جايزه را به همسر عزيزم تقديم مي كنم كه با نبودش باعث شد من بتونم اين كتاب را تمام كنم " !

فرق آقایون و خانومها : 
آقایون وقتی پولدار میشن شیطون میشن 
خانمها وقتی شیطون میشن پولدار میشن

میدونی چرا عروس و داماد بعد از عقد ، عسل میخورن ؟ 
چون مزه گوهی که خوردن عوض بشه !!!

اس ام اس برای سالگرد
 ازدواج
نگاه من به روز سالگرد ازدواجمان همانند نگاه یك گوسفند است به روز عید قربان

در پی دو همسر اختیار کردن یوزارسیف جمعی از بانوان فمنیست عازم مصر شده و هدف سفر خود را نابودی همسر اول یوزارسیف این مایه ننگ تاریخ اعلام کردند



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 اولین چیزی كه بهش دل بستم تو بودی. بی تو آروم و قرار نداشتم! گریه میكردم. تو رو میخواستم. میدونستم تو نباشی نمی خوابم. دوستت دارم... پستونك!

 

دستانم را بر كمرت حلقه میزنم، لبانم را بر لبانت میگذارم، از عصاره وجودم میمكم و فریاد میزنم دوستت دارم... ای شیشه نوشابه!

 

این آخرین چیزی بود كه از تو برام مونده... جای پاهای تو روی دیوار خونمون. یادت بخیر. عجب مارمولكی بودی!

 

بابا نوئل بهم گفت: بین گل و گلدون یكی رو انتخاب كن. منم گلدون رو گرفتم تا تو رو بذارم توش... آخه تو بهترین كود دامی دنیایی.

 

وقتی تو را دیدم و بهت خیره شدم، تو هم همینطور به من خیره بودی و من قلبم داشت تاپ تاپ میزد. احساساتی در وجودم موج میزد. ناگهان از اعماق وجودم فریاد كشیدم... سوسك!

 

شبها به خاطر تو از خواب پا میشم. به در و دیوار میخورم تا به تو میرسم... ای مستراح!

 

هیچ وقت خبر نمیكنه كه كی میاد. خیلی وقته كه نمیخوام ببینمش. حالا توی تموم راه دنبالمه. خیلی بد دردیه "اسهال"

 

در تاریكی شب هایم فقط صدای تو بود. در تاریكی شب هایم فقط دست های تو بود كه صورتم را نوازش میكرد. و دلیل بیدار ماندنم تنها تو بودی... ای پشه!

 

بر روی سنگ سفیدی نشسته بودم و آمدنت را به انتظار میكشیدم. باد، آمدنت را به گوش جان نواخت. تو آمدی... پاهایم لرزید و صورتم سرخ شد. آنگاه سیفون را كشیدم و تو را آب برد.

 

امیدوارم در بهترین و زیباترین و قشنگترین و خوشترین موقع خواب، جیشت بگیره.

 

گفتم "ای یار"، گفتی "زهر مار". گفتم "ای نور"، گفتی "مرده شور". گفتم "از غم دوری تو بیمارم"، گفتی "به من چه، مگه من پرستارم!". گفتم "دوست دارم"، گفتی "خفه شو!". گفتم: "عاشقتم"، گفتی "خفه شو!". گفتم "میخوام باهات ازدواج كنم". گفتی: "جدّی میگی؟!"، گفتم خفه شو.

 

دنیا 3 ركن داره: 1- اصلا عاشق نشو 2- اگه عاشق شدی واسه معشوقت بمیر 3- و اگه مردی خاك بر سر بی جنبت...

 

ای كه پا گذاشتی رو عشق من. ای كه در را بستی به روی من. در رو باز كن دستم مونده لای در!

 

هرگز به كسی نگاه نكن وقتی قصد دروغ گفتن داری. هرگز به كسی محبت نكن وقتی قصد شكستن قلبش را داری. هرگز قلبی را قفل نكن وقتی كلیدش را نداری. و هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش.



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 اس ام اس های مخصوص زن و شوهرای ایرونی

تحقیقات نشان داده كه فقط ۲۰% مردها عقل دارند 

۸۰% بقیه زن دارند !!!

 

مردها بر اثر كمبود عاطفه ازدواج می كنند ، بر اثر كمبود حوصله طلاق می دن

ولی نكته جالب اینه كه بر اثر كمبود حافظه دوباره ازدواج می كنند !!!!

 

مردها سه تا آرزو دارن :

- اونقدر كه مامانشون می گن خوش تیپ باشن !

-اونقدر كه بچه شون می گن پولدار باشن !

و مهمتر از همه اینكه :

- اونقدر كه زنشون شك داره زن داشته باشن !!!

 

 

بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و

زن دومشون رو مدیون موفقیت شون !!!

  

 

- زن به شوهر : من احمق بودم كه باهات ازدواج كردم !

مرد : عزیزم چرا عصبانی می شی ! خب من هم عاشقت بودم اینو نفهمیدم !!!

  

فرق پیر دختر با پیر پسر:

- اولی موفق نشده ازدواج كنه

ولی دومی موفق شده ازدواج نكنه !!!



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 ببین یکی میخواست از خواب بیدارت کنه من نذاشتم

کار خوبی کردم؟

 

ببین عزیز دلم پاشو………..

اگه پا نشی قهر میکنما………….
خب دلم برات تنگ شده…………
جون من پاشو…………
پاشدی………….
افرین عزیزم…………
حالا که پاشدی ماچم کن بگیر بخواب!


یه سوال: اگه نصف شبی اس ام اس سرکاری بدم بیدارت کنم چی کار می کنی؟


می دونم خوابی عزیزم. ولی من از دوری و دلتنگی تو خوابم نمی بره، مطمئنم اگه می دونستی من به خاطر تو نخوابیدم تو هم نمی خوابیدی

 

امیدوارم که خواب نبوده باشی چون با این اس ام اس بیدار می شدی!!


.می دونستی شبا که می خوای بخوابی باید گوشی تو خفه کنی!؟؟


.می خواستم ببینم ساعت چنده؟ چون ساعتم خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم!


.می دونستی آلان ساعت ۲/۵ نصفه شبه ! اس ام اس زدم ببینم سروقت خوابیدی یا تا آلان بیداری؟!


.ببخشید حواسم نبود این اس ام اس رو می خواستم در طول روز برات بفرستم!


.{یک اس ام اس خالی}


.نصفه شب بخیر!


.صبح ساعت چند بیدار می شی کارت دارم.

 

.من آلان تو آمریکا هستم می خواستم ببینم راسته میگن وقتی اینجا روز باشه اونجا شبه؟!؟

 

.نمی دونم چرا شبا احساس عشق و علاقه در من خیلی زیاد میشه ! دلم نیومد اینو بهت نگم!!

 

.می خواستم ببینم تو هم مثل من دچار بدخوابی شدی یا نه؟؟!

 

.دیروز ازم ساعت پرسیدی یادم رفت بهت بگم.ساعت ۳/۵ شبه!

 

 

.می دونستی اگه نصفه شبا بری تو سایت اس ام اس بده خیلی حال میده!!

 

 

.این اس ام اس جهت بیدار کردن شما از خواب فرستاده شده و هیچگونه ارزش مادی و معنوی دیگری ندارد!!

 

 

.رک بگم :بیدار شو

 

 

خوابی؟ خوب اشکالی نداره هروقت بیدار شدی بهت میگم. بخواب

 

 

میخواستم بگم پاهات از زیر پتو اومده بیرون یه وقت سرما نخوری

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 رادیو دیشب در تحلیل خبری خود گفت (طنز) :

در حالی که 20 سال از فروپاشی و تجزیه آمریکا می گذرد معلوم نیست که مردم ایران چرا هنوز مرگ بر آمریکا می گویند .

 

با مسدود شدن سایت قرآن دات کام تعداد سایت هایی که هنوز ف.ی.ل.ت.ر نشده اند به سه عدد رسید .

دولت موفق شد نرخ تورم را کاهش دهد و آن را از 63% به 61.5% برساند .

قیمت سکه طلا امروز در بازار 60 میلیون تومان کاهش داشت و از یک میلیارد و دویست میلیون تومان به یک میلیارد و صد و چهل میلیون تومان رسید .

به علت اتمام ذخایر نفت و گاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایران خواست امسال در مصرف ذغال جدا صرفه جویی نمایند .

رئیس سازمان حمایت از حقوق مردان خواهان نقش و مشارکت بیشتر از سوی مردان در فعالیت های اجتماعی شد وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیت های اجتماعی و سیاسی را دارد .


نیروی انتظامی کرج چند سارق را که به سرقت دیش های ماهواره ی مردم اقدام می کردند دستگیر کرد و دیش های مسروقه را به صاحبانش برگرداند .

علی دایی : هنوز تصمیمی برای خداحافظی ندارم .

کنفرانس "بررسی علل عدم محو اسرائیل از صفحه روزگار" با حضور اندیشمندان به زودی برگزار می گردد .

قیمت هر کیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید جالب است بدانید در 50 سال پیش مردم با این پول می توانستند یک اتومبیل بخرند .

رئیس جمهور گفت حالا که دیگر 80 سال از انقلاب می گذرد وقت آن رسیده که فکری به حال ازدواج و مسکن جوانان بکنیم .

به علت مکانیزه شدن کلیه کارها و فعالیتها ساعات کاری باز هم کاهش یافت و از 2 ساعت به یک ساعت و چهل دقیقه در روز رسید .

سازمان هواشناسی اعلام کرد به علت شهاب باران آسمان مسیر مریخ-زمین و بر عکس امشب به مدت 24 ساعت مسدود می باشد .

روسای جمهور آلمان و جمهوری اسلامی انگلیس از عمل نشدن و عدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی کردند .

امروز صدا و سیما برای اولین بار خبری از آمریکا پخش کرد که مربوط به جرم و جنایت و فساد در آن کشور و تحقیر سیاست مداران امریکایی نبود .

امسال مراسم پیروزی انقلاب از 4 ماه به 5 ماه افزایش میابد .

60 درصد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند این در حالی است که این امار نسبت به سال قبل کاهش خوبی را نشان می دهد .

نیروگاه اتمی بو شهر به زودی به بهره برداری می رسد .

ادامه دارد...



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 شاعر زن میگه :

به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از گل
و بعداً مرا از خشت آفرید!

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید!

مرا شکل طاووس کرد و تو را
شبیه بز و کرگدن آفرید!

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تو را روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید!

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره، پری، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید!

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید


پاسخ شاعر مرد:

به ‌نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین!

نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید
جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایشت
نشسته مداوم تو را در کمین!



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 كوك كن ساعتِ خویش !   

 

             اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر

                          دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

 كوك كن ساعتِ خویش !

             كه مـؤذّن ، شبِ پیـش

                          دسته گل داده به آب

                                 . . . و در آغوش سحر رفته به خواب

 كوك كن ساعتِ خویش !

             شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

                                       كه سحر برخیزد

                                    شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

                                                        دیر برمی خیزند

 كوك كن ساعتِ خویش !

                      كه سحر گاه كسی

                         بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست

                             كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی

 كوك كن ساعتِ خویش !

             رفتگر مُرده و این كوچه دگر

                          خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

 كوك كن ساعتِ خویش !

             ماكیان ها همه مستِ خوابند

                          شهر هم . . .

                                 خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

 كوك كن ساعتِ خویش !

             كه در این شهر ، دگر مستی نیست

                  كه تو وقتِ سحر ، آنگاه كه از میكده برمی گردد

                            از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

 كوك كن ساعتِ خویش !

             اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ،

                              و در این شهر سحرخیزی نیست  



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

                                                      زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود

تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود

هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم

سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود

بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست

آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود!

یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم

در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود!

غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس

در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود

از من گذشت دختر باران! ولی بدان

این رسم عشق بازی پروانه ها نبود

با آخرین قطار از این شعر دل برید

مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود"

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 یک و یک همیشه دو نمی شود گاه باد می کند،

چهار می شود

 گاه میل می کند به صفر

 گاه نیز می زند به کله اش...

 هوس کند می رود به آسمان،

 هزار می شود.

 یک و یک برای من...

-- من که سال هاست در ردیف آخر کلاس زندگی نشسته ام --

 جز دو خط ساده نیست؛

جز دو خط که پا به پای هم در سفید صفحه راه می روند،

 وز این جهان خط کشی و کاغذی عبور می کنند...

 جز دو خط ساده که در انتهای دور در تقاطع زمین و آسمان؛

 روی خط نازکی به نام زندگی عاقبت به پای هم ...

 پیر می شوند!

« توی گوشتان فرو کنید! یک و یک مساوی دو است. »

 آه...

 من که حرف این حساب را سرم نمی شود

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

                                                           ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته    

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته 

یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است 

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 چقدر ثانیه هایت حضور ایمان داشت                 

 
در آن غروب سیاهی که بوی هجران داشت
 
 
چقدر دختر تو دلشکسته بود آن شب                   
 
نگاه ابری او یک بهار باران داشت
     
 
فدای حلقه ی انگشتری که غارت شد                  
 
 و دستهای تو که روح سبز احسان داشت
  
 
فدای آن دو لبی که مسیح دلها شد                       
 
به روی منبر نی این همه مسلمان داشت
     
 
چقدر خاطره دارد نسیم با زلفت                        
 
که مثل خواهر تو خاطر پریشان داشت
     
 
گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر                     
 
تنور خانه شب تا سپیده مهمان داشت
     
 
چقدر بوی خدا می شنیدم از آن لب                     
 
که بین طشت طلا عطر پاک قرآن داشت
      
 
در امتداد افق رد خون تو باقی است                  
 
غروب سرخ محرم مگر که پایان داشت



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 نه...سرمایمان از زمستان نبود

 بجز ما کسی زیر باران نبود

 زمان روی یک سیب آغازشد

 ولی سیب آغاز انسان نبود

 خداخوردن سیب رامنع کرد

 خدا آن زمان ها مسلمان نبود

 خدا دید ما دوستدار همیم

 که از خلقت خود پشیمان نبود

 اگر لذت با تو بودن نداشت

 چنین خوردن سیب آسان نبود

 خدا راند ما راشبی از بهشت

 بهشتی که اندوه درآن نبود

 زمین ذره هایی پر از درد داشت

 فقط آدم این گوشه مهمان نبود

 خیابانی اول خدا آفرید

که جمعیت آن فراوان نبود

 بجز ما که درآن قدم می زدیم

 کسی عابرآن خیابان نبود

 دل آدم آن وقت ها غصه داشت

 ولی غصه اش قحطی نان نبود

 وحالا به خاطر می آریم ما

 زمانی که زنجیر وزندان نبود

 زمانی که هنگام مجرم شدن

 بجز سیب دردست انسان نبود

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 همیشه از تو نوشتن برای من سخت است

که حس و حال صمیمانه داشتن سخت است

چگونه از تو بگویم برای این همه کور؟!

چقدر این همه دیدن برای من سخت است

خرابه ی دل من را کسی نخواهد ساخت

که بر خرابه ی دل خانه ساختن سخت است

به هیچ قانعم از مهر دوستان هرچند

به هیچ این همه سرمایه باختن سخت است

نقابدار خودی را چگونه بشناسم

در این زمانه که خود را شناختن سخت است

قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید

که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است

برای پیچک احساس بی خزان سهیل

همیشه گشتن و هرگز نیافتن سخت است

عزیز من« همه جا آسمان همین رنگ است»

بیا اگر چه برای تو آمدن سخت است



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 و چند قانون :

قانون صف:

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.  

قانون تعمیر:

بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:

اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

قانون معذوریت:

اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.  

قانون حمام:

وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

قانون نتیجه:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد..

قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر:

کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید. 

قانون دلتنگی:

تا وقتی جایی باشید آنقدر لذت نمی برید از دیدن و بوییدن منظره ها و آدمهای اطراف. اما تا از آنجا دور می شوید به سنگ ریزه ها هم دلتنان تنگ می شود

و قانون نقطه:

تا نقطه را می گذارید غیر از خودتان همه فکر می کنند این نقطه به معنای از سر خط نوشتن بود. 

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 سنگهایی که به دیوار فراق تو زدم 

                                    کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم ...



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

 خدایا بگذار مانند یک درخت به سوی تو قد بکشم 

و مانند یک درخت ریشه هایم را به سوی تو روانه کنم

بگذار برگ هایم تکان بخورند با هر باد شاخه هایم به عشق توسرزنده و شاد شوند

هر برگ یک دعاست و هرچه هست از آن توست 

بگذار باران تو فرو ریزد مانند شادی و مانند رنج تا من همیشه به یاد تو باشم ...

آنوقت آواز سرخواهم داد وهربرگ من ستایش تو را زمزمه خواهد کرد ....



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است...



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد